والعـَصــر ...


استاد پناهیان :

فردا روزی است که از امروز نگران و منتظر ماست.

مبادا به استقبالش نرویم و از امروز برایش برنامه‌ریزی نکرده باشیم.

ما برای فردا برنامه‌ریزی می‌کنیم ولی شاید دست تقدیر برنامۀ ما را تغییر دهد؛

این مهم نیست چون موجب رشد ما خواهد شد ولی بی‌برنامه بودن خیلی بد است.



سلام بر بندگان خوب خدا !

فکر کردم چون دو هفته تعطیلی در پیش داریم و تو این مدت تقریبا طولانی هم

شیطان بیکار نمیشینه برا بیکار کردن ما!

یعنی ممکنه خیلی وقت گران بها از دستمون در بره و

برامون بشه حسرت روز قیامت !

پس ان شاء الله با یه برنامه ریزی جلوی برنامه ریزی های شیطان رانده شده (علیه العنه) رو بگیریم ! :)

+ پیشنهاد می کنم چند دقیقه پای درس استاد رائفی پور بشینیم ◄کلیک

ضمیمه پست:

سرسفره هفت سین و لحظه تحویل سال دعاکردن هم رو فراموش نکنیم :)

یا صاحب الزمان ادرکـنـے

بانوی عاشق ۱ نظر

وداع با خادمِ خورسید ...


راس 6:45 بود که چشمان پف کرده ام

  با صدای زیبای اذان آقای کاظم زاده  باز شد ...

چقدر خوابم می آمد اما امروز روز دیدار یار بود و ملاقات دلدار ...!

سریع به خود جنبیدم تا یک ساعت دیگر درست مقابل درب ورودی حرم مطهر امام رئوفم باشم ...

رسیدم آن هم چه رسیدنی!

خیابان ها خلوت بود و تنها پلیس و بود و رهگذران عادی که عمدتا سوی حرم می رفتند..

امروز مراسم وداع با خادم خورشید بود...

" تشییع پیکر آیت الله واعظ طبسی ... "

ساعت 9 بود ...رفتیم صحن جامع رضوی

با رفقا قصد کرده بودیم امروز یک نظر هم که شده ماه را ببینیم ...

روز بود ولی گفته بودند ماه می آید ...

ماه ایران نه ... ماه کل جهـان ...

نایب خورشیدِ زمان... حـضـــرت آقــــــا ....

خودمان را رساندیم جلوی جلو ...

حوالی جایی که آقا نماز گزاردند بر پیکر پاک خادم خورشید...

همانجایی که فکر میکردیم مستقر می شویم تا ماه را ببینیم از روی سکو...

دریغ که ماه روی سکو نیامد ...

آرام آمد و بر پیکر خادم نماز گزارد و رفت ...

اولین نمازی که قامت بستم بر ماه ... امروز بود ...

تلویزیون داخل صحن دو بار رویش زوم کرد...

بار اولی هنگامی که مشرف شدند و با دیدنش از جا پریدم و جمعیت به احترامش قامت بست

و بار دیگر وقتی داشتند نماز می خواندند...

مردمکم را چرخاندم به سمت تلویزیون ...

ماه من در میان جمعیت بود ...

کاش اینقدر دور نبودم از او ... !

مراسم تمام شد و گفتند آقا می روند تهران....

اشک در چشممان حلقه زده بود که باد صبا خبر آورد

ماه بار دیگر می تابد ...در رواق امام خمینی ....

12:30 بود که تحصن کردیم  پشت در رواق...

گرما بود و تشنگی و انتظار ....

دو ساعت بعد ...در باز شد ...و تشنگی ها فراموش!

مردم آمده بودند رویت مجدد ماه ... :)

رواق امام خمینی مجلس ترحیم از طرف حضرت آقا برگزار شده بود

همه بودند ...خودم با چشمان خودم دیدم نوگلان حضرت ماه را....

سید مجتبی و سید میثم را ... شاید فرزندان دیگرشان هم بودند ...

چشمان کم سویم ...یاری نکرد ... :(

نشسته بودیم به انتظار

قران خواندند و مدیحه و چند خط روضه مادر ...

بابای ایران اما هنوز نیامده بود .... :(

چشمان پف کرده صبح کم کم داشتند به خواب می رفتند ..

جمعیت جلو که بلند شد , بیدار شدند ... ماه وارد مجلس شد ... !

یکی میگفت جمعیت امروز مرا یاد حادثه منا انداخت ..

اغراق دارد بگویم منا ...قابل مقایسه نیست اصلاو ابدا..

ولی شلوغ بود ...خیییییلی شلوغ ...

حضرت ماه مشرف شدند و بر صندلی نشستند ...

تحمل نداشتم ...باید رویتشان کنم ...حتی برای یک لحظه !

آب دهانم را قورت دادم...گوشه چادرم را محکم گرفتم و با تمام توان ایستادم روی پنجه هایم ...

ناگهان عید شد در دلم ....ماه را دیدم ... :))



فدایت شوم ماه نورانیِ من که حلول کردی .... از دور ..اما دیدمت ...

دیدمت هیبت حیدری ایران!......

 ان شاء الله روز اول عید هم از روی سکو دوباره حلول کنی ماه تابان ....

و من تورا ببینم از همان پایین ...از همان دور .... :)


+ تصاویر ماهـ امروز در حرم

بانوی عاشق ۱۶ نظر

اندر احوالات روز های پایانی سال ...


http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/24.gif http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/24.gif http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/24.gif http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/24.gif

  دو شب پیش وقتی تبم شدید شده بود و در رختخواب از درد گلو و سر به خود می پیچیدم

قبل از خواب تصمیم گرفتم وصیت نامه بنویسم!

کاملا ناگهانی به ذهنم سیده بود!

شروع کردم به نوشتن
چند روز روزه قضای...نماز قضا ...
بدهکاری به دوستان ..حلالیت طلبی از فلان شخص و  ...!
نوشتم و گذاشتم زیر بالشم ...
صبح که از خواب بیدار شدم
وقتی چشمم به کاغذ وصیت نامه افتاد ...
شاید این بیماری یک تلنگر بود ..
و شاید یک تذکر !
" فذکر ان نفعت الذکری ..."
و چقدر زیبا فرموده است حضرت رسول (صلوات الله علیه و آلـه) :

المَرَضُ سَوطُ اللّه‏ِ فِی الأَرضِ یُؤَدِّبُ بِهِ عِبادَهُ .

http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/9.gifبیمارى، تازیانه خدا در زمین است که با آن ، بندگان خویش را ادب می کند .http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/9.gif

+ برای تازیانه ای که زدی ممنوم خدای خوبم .. :)

++ قدر سلامتی تون و بدونید ...

تا مثل من آمپول و هزار جور قرص و دارو براتون تجویز نکنن !

http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/87.gifراستی امروز مدرسه نرفتم ...!

     خب چیه خوشحالم دیگههه http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/134.gif


+ کلیک

بانوی عاشق ۳ نظر

سلامــ مــادر زینب ...



شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند
شهر این بار چه غوغاست خدارحم کند
بوی دود است که پیچیده ، کجا میسوزد ؟
نکند خانه ی مولاست خدا رحم کند 
هیزم آورده که اتش بزنند این در را
پشت در حضرت زهرا ست خدا رحم کند
همه جمعند و موافق که علی را ببرند
و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند 
مادر افتاد و پسر رفت زدست ،

درد این است ...
چشم زینب به تماشاست خدا رحم کند
ماجرا کاش همان روز به آخر می شد
تازه آغاز بلاهاست خدا رحم کند....
غزلم سوخت دلم سوخت دل آقا سوخت

                                 روضه ی ام ابیهاست خدا رحم کند                               

niniweblog.com


پسر حرف مادر را زمین نمی گذارد...

می گویم  مادر جان !

شما با این حالِ ندارتان، دعای آمدن پسرتان را بخوانید...

  اللهم عجل لولیک الفرج بحق فاطمه الزهرا سلام الله علیهـا



💜 روزی معنوی این دهه (بیاین از امشب تمرین کنیم) :

محدث فیض در خلاصه الاذکار نقل کرده که از حضرت زهرا (س) روایت شده :

وقتى که بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بر من وارد شد،

فرمود:اى فاطمه! نخواب مگر آن که چهار کار را انجام دهى:

قرآن را ختم کنى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مؤمنین را از خود راضى کنى، و حجّ و عمره اى را به جا آورى.
این را فرمود و شروع به خواندن نماز کرد، صبر کردم تا نمازش تمام شد،

گفتم: یا رسول اللّه! به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى که بر آنها قادر نیستم!

آن حضرت تبسّمى کرد و فرمود:چون قل هو اللّه را سه بار بخوانى

مثل این است که قرآن را ختم کردهاى، و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى،

شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیم بود، و چون براى مؤمنین استغفار کنى،

آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگویى:

سُبحانَ اللّه وَ الحَمدُ للّه وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اکبرُ، حجّ و عمره اى را انجام داده اى!


کلیک :


بانوی عاشق ۴ نظر
• قـرارگـاهـ عـُـشــاق •

◄ اینجـا از عـشـ♥ـق می نویسم ...
آخرین مطالب
خداحافظ !
اول امام زاده دنیا خوش آمدی ..
آخ جوووون مهمونی! :))
سلام بر بانوی حرم ...
سلام حضرت دوازده ..!
پایان انتظار... !
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده ...!
رهبری از جنس آسمان ... :)
شبی به وسعت آرزوها ....
عروجت مبارک سید!
آرشیو مطالب
موضوعات
حضرت عشـق (۴)
برای بانوی عشق (۱)
محض یار مهربآن (۱)
فـرزندان بانوی عشق (۱۰)
محض یار مهـربان (۴)
کشتگان عشـق (۶)
عشق نوشته هایـم (۷)
روزهای عاشقی من! (۲۲)
رهـبر عـشـق (۴)
پیوند ها
شهید حـجـت الله رحیمی
رفاقت به سبک شهید
پورتال جامع اربعین
همسفر تا خدا
♥ زن آقـا ♥
هیات
گیله مرد
چـادری ها
بـی رنـگــــی
تنهـــاتـریــن زائـر
پــلـه پــلـه تــا خــدا
ســوخـــته دلان
انتظـار فـرج
عهدشیعه
لـبیک
فـــداکــــ
آبـــــریــــزان
نــــمــــــــــا 313
یار طلبگی و هـزار و یک
بـــرزخ کــلـمـــــات
گـــروه احـــرار
حدیث اشک
مـن...
هنر شـیعه
انانقطه تحت الباء
دل تنگــــ امـام زمـان
یــواشـکـی هــای مــن
ریــحـانه الحـسـیـن
مـیثم مطیعی
باب الحرم
زندگی زیـبـا
مــــــادر بــانــو
هـمـســـران فـاطمی
گــل بــهــــــاری
نـشــــانــه
مـهـارت
روضه
هنر آشپـزی
شهید قرن 21
راه و رســـم طـلبـگـی
تهذیب حـوزه هـا
گروه عـمـار
من او
رنگ خـدایی
زنـدگی با طـلبه
شـهـیـد قــرن 21
مـن یـک طلبه هــستم
دلبـرانه می نویسم
مـلازمان حــرم
به یاد شهدا
سرباز صفر
زیر چتر حـجاب
شـکلک های زیبـا
حـجـابسـتان
عاشورا
خاکی ها
دالان بهشت
خـادم گـرافیکــ
طـلبگـی تـا اجـتهــاد
خـاطرات طلـبگی
دخـتر چـادری
نقـاش فـقیر
رنــگ خـدایـی
جمع آسمانی ما
✿تو فقط لیلی باش✿
خـانـواده ایـرانـی
طــب شـیـعه
دل گراف
فیروزه گرافی
اعجاز علمی قرآن
مکتب المهدی
پیوندهای روزانه
حضـرتــِ مـاهـ ! ♥
آسید مرتضی
کوله بار
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان