وقتی مکه به دست مسلمین فتح شد،
پیامبر دستور عفو همگانی صادر کردند.
اما فرمودند عبدالله (برادر رضاعی عثمان) را هرجا گیر آوردید
بکشید حتی اگر خود را به پرده ی کعبه چسبانده باشد.
این شخص ابتدا مسلمان بود ولی بعد مرتد شد
وقتی عبدالله دستور قتلش را شنید به برادرش عثمان پناه برد
و از او خواست که نزد رسول خدا واسطه شود تا او را نکشند.
عثمان برادر را برداشت و نزد پیامبر آورد و از
رسول اکرم طلب بخشش کرد.
رسول اکرم مدتی طولانی سکوت کردند
و سپس سربلند کرده و رضایت دادند.
پیامبر اکرم رو به اصحاب کردند و فرمودند:
می دانید چرا مدتی طولانی سکوت کردم؟
منتظر بودم یکی از شما بلند شود و سر از تن عبدالله جدا کند....
آری امام جامعه همیشه حرف خود را صریح نمی زند،
یا مصلحتی را می بیند یا مقامش اقتضای سخن گفتن نمی کند،
این تویی که با بصیرتت باید تشخیص به موقع و صحیح داده
و عمل کنی .
+ + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + + +
تصویر نوشت :
نه طلبه امـــ ... نه بسیجیــــ ...
من فقط عاشق رهبرم هستمـــــ ...
همان رهبری که هم طلبه است ,
هم بسیجی ....
پ . نوشت : رهبرم !
دوست داشتن تو "دلیل" نمی خواهــــد
"دل "می خـواهـد ...