❖ زمانی که نوبت حجره علی و بچههای حجرشون میشد که شام درست کنند ؛
علی میرفت و عدس میگرفت و عدسی درست میکرد ...
بهش میگفتم: 【 چرا عدسی آخــه ؟؟!!
این همه غذای دیگه هستش که میتونی درست کنی و بچـهها بخورن 】
بهم گفت: 【 سید عدسی اشکِ چشـــم رو زیاد میکنه ...
منم براتون عدسی درست میکنم تا اشک چشمتـون زیاد بشه
و برای آقـا ابـاعبــدالله گریه کنید ...
شاید منم یه ثوابــی ببرم با درست کردنش !! 】
بعدش به شوخی میگفت:
【 بخورید دست پخت من هیچ جای دنیا پیدا نمیشه ها !!! 】
✔ راست میگفت!
دست پختش هیچ جای دنیا پیدا نمیشد ...
┘◄ دست پختی که همراه با عشق و معرفت به معصومین(علیهم السلام) بود.